جدول جو
جدول جو

معنی پله پوره - جستجوی لغت در جدول جو

پله پوره
تاول
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پله پله
تصویر پله پله
درجه به درجه، از یک پله به پلۀ دیگر، کم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، نرم نرمک، خوش خوش، اندک اندک، نرم نرم، جسته جسته، خرد خرد، کیچ کیچ، کم کم، متدرّج، خوش خوشک، آهسته آهسته، رفته رفته، آرام آرام، تدرّج
فرهنگ فارسی عمید
(پَ شَ / شِ رَ / رِ)
پشۀ خرد. پشه ریزه
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ رَ /رِ)
از اتباع است. پاره پاره
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاره پوره
تصویر پاره پوره
پاره پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه کوره
تصویر پشه کوره
پشه خاکی پشه ریزه
فرهنگ لغت هوشیار
غذاهایی که معمولا مایه خراب کردن مزاج وموجب مرض است تنقلات بی مصرف واحیانا مضر. توضیح مخصوصا خوردن این نوع خوراکیهارا بشکل ریزریزوخرده خرده ودرفواصل زمانی کوتاه (هله وهوله) وعمل خورنده آنرا (هله وهوله خوردن) گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پله پله
تصویر پله پله
بتدریج رفته رفته: (پله پله رفت باید سوی بام)
فرهنگ لغت هوشیار
پاره پاره، ژنده، فرسوده، مندرس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تنوره ی آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
کومه ای که با گیاه آقطی پوشش داده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
گل شل، شالی زار باتلاقی
فرهنگ گویش مازندرانی